تاريخ : 11 / 12برچسب:, | 1:0 | نویسنده : ali

 

فریم


 

 

مادر او را از زیر قرآن رد کرد و آخر سر به پسرش گفت «خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون»...

خدیجه محمدی، مادر شهید «محمد بروجردی» است. همه او را مسیح کردستان می‌شناسند. این مادر شهید خیلی خوش‌صحبت و مهربان است؛ یک بار که به دیدنش رفته بودیم می‌گفت: بنده در روستای «دره‎گرگ» از توابع شهرستان بروجرد دوشادوش همسرم در زمین‌های کشاورزی کار می‌کردم؛ خداوند فرزندان خوبی به ما عطا کرد اما محمد بین فرزندانم تک بود.

مادر شهید محمد بروجردی

کبری افشردی بهروز مادر شهید «حسن باقری»، مغز متفکر دفاع مقدس است؛ او می‌گوید: شهید باقری معتقد بود مادر و زن در مظام آفرینش مقام معنوی بسیار والایی دارد و همیشه از من می‌خواست برایش دعا کنم. بهترین و گران‌ترین هدیه‌ای که شهید باقری به من داده، شهادتش در راه اسلام و دین است که موجب فخر من در دنیا و آخرت شد.

مادر شهید حسن باقری

ساره امامزاده مادر شهیدان «سید محمد، سید علی و سید محسن جهان‌آرا» است؛ وی سال‌ها بود که ‌از بیماری آلزایمر رنج می‌برد‌ و ‌در روزهای پایانی عمرش دچار مشکل قلبی و تنفسی نیز شده بود که شهریور سال گذشته به دیدار فرزندان شهیدش رفت و امسال روز مادر را در کنار همان‌هایی است که دلش را برده بودند.

مادر شهیدان جهان‌آرا

مادر شهید صیاد شیرازی همیشه مقتدر می‌ایستد و می‌گوید: مادران و زنان، در زندگی خدا را فراموش نکنید در پی دنیا نباشید و به فکر تربیت فرزندان باشید. من شش فرزند پسر داشتم ولی در میان پسرانم علی خیلی عزیز بود؛ از ویژگی‌های مهم «علی» عدالتش بود و از همین جهت او برای خواهران و برادرانش الگو محسوب می‌شود. شهید صیاد همیشه به من می‌گفت برایم دعا کن تا به شهادت برسم و من در پاسخ به او می‌گفتم خدمت تو به انقلاب اسلامی مانند شهادت است و او آنقدر مخلصانه خدمت کرد تا اینکه به آرزویش رسید.

مادر شهید صیاد شیرازی

سال گذشته بود که شهید «حسن تهرانی مقدم» برای مادرش آخرین هدیه روز مادر را گرفت و بعد از آن شهادتش و رفتن به دیدار برادر شهیدش هدیه سردار جهادگر به مادرش بود. این مادر بزرگوار می‌گوید: حاج حسن فقیرنواز بود و در میان فقرا دوستان بسیار زیادی داشت و با آنان رابطه عاطفی عمیقی داشت. فرزندم مؤمن و با تقوا بود و یاد ندارم که نماز صبح و نماز جمعه وی ترک شده باشد.

مادر شهید حسن تهرانی مقدم

ایشان مادر مهربان دو شهید است؛ «سید صاحب و سید مهدی محمدی». یکبار که به دیدنشان رفته بودیم، عکس‌های پیکرهای فرزندانش را برایمان آورد؛ اول این عکس‌ها را زیر چادرش پنهان کرده بود؛ وقتی از او خواستیم که به ما هم نشان بدهد، گفت «آخه، از دیدن این عکس‌ها ناراحت می‌شوید» بالاخره عکس‌ها را دیدم پیکر شهید سیدصاحب که نیمی از آن به دست مادر رسیده بود و شهید سیدمهدی که در مرصاد توسط منافقین به شهادت رسیده بود. و این عکس‌ها زیباترین عکس‌های دنیا برای این مادر بود...

مادر شهیدان سادات صاحب و مهدی محمدی

مادر شهید مفقودالاثر «عبدالمجید امیدی» 23 سال چشم انتظار بود؛ 23 سال با هر بارانی که بارید اشک ریخت و همان جا که فرزندش به نظاره باران می‌ایستاد به آسمان خیره می‌شد، 23 سال زیر باران دست به دعا بر می‌داشت تا عبدالمجید به بازگشت رضایت دهد اما صبر مادر تمام شد و عبدالمجید نیامد؛ اربعین سال 87 بود که عبدالمجید مادر را به مهمانی طلبید؛ و این‌گونه بود که مادر با انتظارها و سجده‌های طولانی زیر باران خداحافظی کرد و ترجیح داد خودش به دیدار فرزندش برود.

مادر شهید مفقود عبدالمجید امیدی

مهمان مادر شهیدان آقاجانلو؛ امیر، مجید و حبیب بودیم. حسنیه احتشام، شیر‌زنی از تبار خمینی(ره). ‌او می‌گفت «برای هیچ‌یک از پسرها گریه نکردم. حتی در تشییع یکی از شهیدان، فریاد زدم، صدام خیال خام دارد، خدا به من 6 پسر داده، همه آنها را فدا می‌کنم». این مادر شهید آرزو دارد به کربلا برود و عکس‌ فرزندان شهیدش را به امام حسین(ع) نشان دهد.

مادر شهیدان آقاجانلو

«ماه‌منظر عیوض محمدی» مادر شهیدان «حسین، محمدرضا و علی خانه‌عنقا» است، او می‌گوید «یکبار روز مادر خواب دیدم محمد با لباس سپاه آمده. یک کادو و یک شانه تخم مرغ دستش بود. به من داد و گفت روزت مبارک!».

مادر شهیدان خانه‌عنقا

در قطعه 26 سفره‌ای پهن است، این سفره 28 سال است که زائران را برای برداشتن تبرکی دعوت می‌کند. 28 سال است که از شهادت فرزند اولش می‌گذرد. مادر شهیدان «محمود و مسعود شیر محمدی» را می‌گویم؛ او هر صبح جمعه در کنار مزار دو شهیدش و به هنگام برگزاری دعای ندبه از صدها نفر با چای داغ و صبحانه پذیرایی می‌کند و از زمان شهادت فرزندانش حتی یک جمعه هم این برنامه را تعطیل نکرده است.

مادر شهید شیرمحمدی

مادر شهید «حسن پاکدامن»؛ چهل روز هم نیست که از میان ما رفته است و میزبان سفره فرزندش است؛ این مادر شهید، پنج‌شنبه‌ها به قطعه 27 می‌رفت‌، سماور نفتی‌اش را سر مزار حسن روشن می‌کرد و به زائران مزار شهدا چای و نان و پنیر می‌داد.

مادر شهید حسن پاکدامن

مرحومه «اشرف‌السادات مینونشان» مادر شهید محمدجوادتندگویان نخستین وزیر نفت انقلاب اسلامی؛ این مادر خیلی صبور بود؛ وقتی که پیکر فرزندش را بعد از یازده سال به کشور آوردند، به قدری با صبر و تحمل این دوران را گذراند که الگویی برای خانواده بود.

مادر شهید محمدجواد تندگویان

«حاجیه سیدتاج خانم» مادر شهدای روستای برار است؛ پیکر فرزندش «کرامت» را 22 روز بعد برایش هدیه آوردند. یعنی روز سوم عید سال 1366. خودش رفت داخل معراج شهدا بچه‌اش را شناسایی کرد. با گل و گلاب شست و بعد هم خودم داخل قبر گذاشت. او می‌گفت: الان هم با اینکه آن چالاکی سابق را ندارم، اما همچنان سربازی آماده در رکاب رهبر عزیز و جانبازمان هستم. از قول من به ایشان بگویید: آقا سید علی عزیز «اگر نفسی از سیده تاج خانم می‌آید، برای رهبر است، ما همه چیزمان فدای رهبر است.

مادر شهدای روستای برار

این مادر مهربان شهیدان مظفر است؛ برادران شهید «حسن، علی و رضا» مظفر هر سه در یک روز و در عملیات مرصاد به شهادت رسیده‌اند؛ پیکر این شهدای سرافراز را یکباره تقدیم به پدر و مادر کردند و مادر این سه شهید که خود نیز در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ حضور داشته‌ با دست خود سه فرزندش را به خاک می‌سپارد.

مادر شهیدان مظفر

«کونیکو یامامورا» اصالتاً ژاپنی بوده و مادر شهید دفاع مقدس «محمد بابایی» است؛ محمد، فروردین سال 62. والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید.

مادر شهید محمد بابایی

شهید لبنانی «سید محمدحسن هاشم» از نیروهای حزب الله لبنان بود؛ شاید بارها پیش آمده بود که آرزو می‌کرد در زمان جنگ عراق و شاید دنیای کفر علیه ایران، به رزمندگان اسلام در جبهه‌ها بپیوندند.

هر وفت مادر نماز می‌خواند بر گوشه دامنش بوسه‌ای می‌زد و می‌گفت «مادر برای شهادتم دعا کن». مادر نمی‌دانست منظور محمدحسن چیست. هر بار که تنها فرزندش چنین درخواستی را می‌کرد، اشک بر گونه‌اش جاری ‌می‌شد و می‌‌گفت «آخر تو تنها فرزند من هستی؛ می‌خواهی مرا تنها بگذاری؟». گاهی مادر به او می‌گفت «حبیبی! ماذا ترید؟» محمدحسن پاسخ می‌داد «احب استشهاد فی سبیل الله».

مادر شهید لبنانی، سید محمدحسن هاشم

صدیقه سالاریان مادر شهید جهاد علمی «مصطفی احمدی‌روشن» است که علاقه زیادی به تنها پسرش دارد،؛ روزی که خبر شهادت دانشمند هسته‌ای منتشر شد، همه منتظر بودند تا ببینند مادر شهید چه حالی دارد؛ دوربین‌ها برای ثبت نخستین لحظات شنیدن این خبر به سمت مادر کشیده شدند؛ و مادر با استواری کامل در برابر این همه نگاه حیران و متعجب با صلابت گفت «مصطفی دیگری تربیت خواهم کرد» و اینگونه همه شیطنت‌ها و اندیشه‌های سخیف را به سخره گرفت.

 

پدر و مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن

سکینه واعظی، 6 تن از فرزندانش را به اسلام هدیه داده است؛ کسانی در این کشور انقلاب کردند که از خانواده‌های مستضعف بوده‌اند و هدف آنها دنیا نبود، اما اکنون هدف بسیاری فقط دنیا شده است؛ خواهران عزیز دنیا می‌ماند و ما می‌رویم، مواظب باشیم که خون عزیزانمان را به دنیا نفروشیم. مصیبت ما در شهادت فرزندانمان سخت نبود، اما اکنون مصیبت ما بالاترین مصیبت‌هاست؛ چرا که برخی زنان ما با وضع بسیار بدی در کوچه‌ها و خیابان‌ها تردد می‌کنند. من تا مدت‌‌ها پس از شهادت فرزندانم در مبارزات انقلاب نمی‌دانستم آنها شهید شده‌اند و حتی اکنون هم نمی‌دانم که آیا واقعاً جسد آنها در قبرهایشان است، یا خیر، ما آنها را نمی‌بینیم اما شهیدان ما را می‌بینند، باید خودمان از خون شهیدانمان مراقبت کنیم.

مادر شهیدان جعفریان

مادر شهید «بهروز صبوری» را همه می‌شناسند؛ مادری که 29 سال است دلتنگ و بی‌تاب است؛ 29 سال است از ته دل نخندیده و شادی دیگر بدون بهروز برایش معنایی ندارد. گاهی در سومار، گاهی در قطعه 27 گلزار شهدا و گاهی چشم به جاده‌ها دوخته تا خبری از بهروزش بشوند حتی حاضر است یک تار موی او را برایش بیاورند؛ اما بهروز همیشه به صورت چین‌خورده و چشم‌های اشکبار مادر لبخند می‌زند و به او نوید روز وصال می‌دهد، وصالی در بهشت.

مادر شهید مفقود «بهروز صبوری»

مادر شهیدان «سید احمد و سید رضا میری» است؛ آقا رضا 20 ساله بود که در فکه شهید شد؛ احمد آقا هم در 18- 19 سالگی در شلمچه. مادر شهیدان می‌گوید: احمد که گفت می‌خواهم بروم جبهه، گفتم «مادر، فقط به فکر شهید شدن نباشید. اگه اینطور باشه انگار برای اسم و رسم شهید شدید که ارزش نداره! برای دفاع از دین و مملکت و مردم جبهه بروید».

مادر شهیدان میری

«ننه‌علی»  مادر شهید انقلاب اسلامی «قربانعلی رخشانی مهماندوست» که حدود 90 سال از خداوند عمر پربرکتی گرفته بود؛ او 17 سال از عمرش را در کلبه‌ای، همسایه تنها پسرش بود که در روزهای نخستین اسفند سال گذشته، انتظار دیدار پایان یافت و درکنار علی، آرام گرفت.

مادر شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست؛ ننه علی

اسماعیل 18 سال داشت که در جمعه خونین 17 شهریور سال 57 هنگامی که همگی ما در راهپیمایی شرکت کرده بودیم جلوی چشمان مادرش به وسیله ایادی رژیم شاه تیرباران شد و به شهادت رسید. علی هم سال 62 در عملیات آزادسازی خرمشهر در منطقه شلمچه در قالب گردان قدر که 113 نفر بودند و در آن زمان در محضر رهبر معظم انقلاب حضور داشتند، در سن 23 سالگی به شهادت رسید و اکنون 28 سال که مفقود‌الاثر است و از آن 113 نفر تنها 5 نفر زنده هستند.

مادر شهیدان «اسماعیل و علی کریمی» که سال‌ها پیش میزبان رهبر معظم انقلاب بوده‌ است، می‌گوید: مقام معظم رهبری فرمودند «خوشابه حالا شما که مادر شهید هستید، من به شما مادرهای شهدا افتخار می‌کنم».

پدر و مادر شهیدان کریمی

پروین صناعتی، مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» است؛ او سال‌هاست در انتظار آمدن فرزندانش چشم را به جاده‌های پر پیچ و خم روستای «کله» دوخته است؛ دو شهید گمنام به این مادر منتظر می‌دهند تا برایشان مادری کند و این گل‌های بی‌نشان تسلی‌بخش بی‌قراری‌هایش باشند؛ او سال‌هاست مادر شهیدان گمنام است.

مادر شهیدان مفقود اسماعیلی در حال تدفین شهید گمنام

جمیله فیاض منفرد، مادر شهیدان «حسن، حسین و محمد‌رضا خلخالی» است؛ او چهار دختر و سه پسر دارد که هر سه پسرانش شهید شده‌اند. حسین در 23 سالگی، محمدرضا در 16 سالگی و حسن 27 سالگی. او می‌گوید «حسین اینقدر در جنگ سینه خیز رفته بود که لباسش به شدت ساییده شده بود و با همان لباس هم به دیدن امام رفت. وقتی امام خمینی(ره) حسین را با این لباس دیدند، فرمودند: پسرم به اطرافیانت بگو که هر موقع شهید شدی این لباس را کفنت کنند».

مادر شهیدان خلخالی

اسماعیل ذاکری در سال 42 و خلیل ذاکری یک سال بعد از او در سال 43 به دنیا آمد؛ اسماعیل 26 آبان 62 در پنجوین شهید شد و خلیل هم یک شب بعد که برای دادن آموزش نظامی رفته بود، لبنان با اصابت یک ترکش به قلبش به شهادت رسید. فاطمه واعظی مادر این شهید است که پیکرهای هر دو فرزندش را در یک روز در آغوش گرفت.

مادر شهیدان ذاکری

و این مادر شهید که روزی شاهد خنده‌های کودکانه و بزرگ شدن نوجوانش بود، امروز پیشانی‌ فرزندش را بوسه‌باران می‌کند...

مادر شهید، زائر فرزندش


 



این صفحه را به اشتراک بگذارید